خاطره روزپدر
دخمل نازم امشب که روزپدره رفتیم خونه اقاجون واسش یه پیراهن گرفته بودیم ازبس باهات داییهات واقاجون ومامان جون بازی کردن خسته شدی یه چرت زدی خواستیم بیاییم بیدارشدی والان که اینارومینویسم بیداری نشوندمت پایه کامپیوتر که خوابت بیاد بریم بخابیم مثل اینکه اثارخواب یواش یواش داره میاد ما رفتیم که بخابیم شب خوش فعلااااااااااااااا
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی