زهراءزهراء، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 4 روز سن داره
عقدآسمانی دلهایمانعقدآسمانی دلهایمان، تا این لحظه: 12 سال و 21 روز سن داره
ازدواج عاشقانه ماازدواج عاشقانه ما، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 8 روز سن داره

نازلی بالام زهرا

سفر2روزه به سرعین

جمعه 10مرداد سفر2روزه داشتیم به سرعین باباباومامان مامانی .کم بودولی خیلی خوش گذشت دراونجا یه مایور برات خریدم خیلی خوردنی شده بودی در استخر وقتی پوشوندمت همه بهت میخندین میگفتن توروخدا رفتی خونه واسش اسپند دود کنین. ...
13 مرداد 1393

عیدفطر برعاشقان این ماه مبارک

همیشه وقتی مهمونی ها تموم میشه، حس غریبی دارم... چه برسه به این دفعه که مهمونی خدا داره تموم میشه... خدایا خیلی سعی کردم قدر این مهمونی رو بدونم ولی بازم احساس می کنم نتونستم... یعنی سال بعد هم ما رو دعوت می کنی؟   خداحافظ ای ماه غفران و رحمت خداحافظ ای ماه عشق و عبادت خداحافظ ای ماه نزدیکی بر آرزوها خداحافظ ای ماه مهمانی حق تعالی خداحافظ ای دوریت سخت و جانکاه خداحافظ ای بهترین ماه الله     خدایا به ما توفیق ده تا از کسانی باشیم که حاصل دسترنج یکماه ی خود را در رمضان، از این به بعد هم حفظ کنیم.(آمین) ...
6 مرداد 1393

8ماهگیت مبارک

سلام دخمل نازم... فردا هشت ماهت کامل میشه و وارد نه ماهگی میشی فدات بشم شیرینی زندگیم...ماهگردت مبااااااااااااااااااااااااارک عزیزم ...   در ضمن 2شب پیش  اولین کلمه رو به زبون آوردی ومامانی رو ذوق زده کردی کلمه (مامان )تو خواب بود البته  قبل اون گفته بودی  بَ بَ... م م وقتی بهت میگم دست .دست میزنی میگی دَ ...قلبمی عزیز دلم ...
4 مرداد 1393

شبهای قدر

خداحافظ ای نخل ها چاها دگر نشنوید از علی آه ها که شام علی گشته دیگر سحر                                                            که امشب رود نزد پیغمبر . ...
27 تير 1393

4دست وپارفتن دخمل

دخمل نازم ازوقتی وارد ماه 8زندگیت شدی بخوبی تونستی 4دستوپاراه بری ماشا..به همه جا دیگه سرک میکشی مامانی هم کارش این شده دنبالت راه بیافته.ویه اتفاق بعد در پله ها باز مونده بود مامانی هم تو آشپزخونه بود یهویی دیدم زهرا نیس دیدم میخاد از پله ها بره پایین خدا رحم کرد. مامانی وقتی میره آشپزخونه پشت سرش راه میوفته از اینجا خیلی خوشت میاد بالامیری پایین میای رفتی زیر میز میخاستی بلندبشی بشینی سرت خورد آخخخخخخخخخخ ...
23 تير 1393